تشنه هستی؟ دوس داری گوش بدی؟ که من خودم رو خسته کنم؟ البته کار ما خسته کردنه
ذهن من واسه حرف زدن و فلسفه های خودم رو گفتن فقط يه جرقه می خوادا !!!
طفلک حامد همکار و دوست عزيزم !
چقدر من رو تحمل کرده آخه وقتی ميريزم بيرون و حس می کنم دارم از درونم می گم
ديگه فکر می کنم طرف مقابلم بايد خودش بگه و يا چهره اش بی حوصله بشه. خب منم مثل همه آدم های روی کره زمين حرفم رو خواهم خورد.
شايد طرف با درون من غريب باشه و حرفام واسش بی عطش و در نتيجه طالب نباشه !!!
از وقتی رفتم وبلاگ خانم محمدی يکی از همکارام ياد قديم افتادم که خيلی سعی می کردم ساده و بيآلايش حرف بزنم و حالا هم می خوام کوتاه و ساده بگم. نه بلند و خسته کننده/.